آقا پوریا دلربای ماآقا پوریا دلربای ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

آقا پوریا ღ جوانـــمرد کوچــــک

به سلامتی مادر

به سلامتیه همه مامانایی که هر وقت صداشون می کنیم میگن : جانم ! و هر وقت صدامون میکنن ، میگیم: چیه ؟ ها . . . ؟! یک مادر می تواند ۱۰ فرزندش را نگهداری کند ، اما ۱۰ فرزند نمی توانند یک مادر را نگه دارند ! به افتخار همه ی مادر های مهربان و دلسوز ، جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم به موی سپیدت مرا ببخش ، مادر ، ای تمام هستی من ! به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت . . . به سلامتیه مادرایی که با حوصله ای راه رفتنو یاد بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن ! به سلامتی مادرا که وقتی با جارو برقی میان تو اتاق انگار چنگیز خان حمله کرده . . . ! سلامتی مادر وقتی غذا سر سف...
31 فروردين 1393

شکفتن اولین مروارید در دهان پوریا جون

چند روز پیش قبل از اینکه بریم به مشهد در تاریخ 1392/12/9 خونه عمه جون ناهید بی حال بودم و تب کردم بعدش عمه متوجه شد که  دندان پیشین مرکزی سمت راست ، پایین دهنم جوانه زده راستی یکی دیگه از مروارید هام در کنار همون دندونم در حال شکفتن است.  قبل از اینکه دندان در بیارم مامانی واسه دندان در آوردنم کلی نقشه ها کشیده بود اما این اتفاق همزمان شد با مشهد رفتنمون ولی مامانم تصمیم داره که در اولین فرصت واسم یک جشن دندونی خوشکل بگیره و به خاطر این اتفاق مامانم  از خوشحالی واسم یه چیزایی سروده ...   پوریا دندون دار شده وای که چقدر ناز شده مرواریدش سفیده صدای تیک تیک میده خدا براش گذاش...
28 فروردين 1393

جوجـه کوچــــــــــولوی نه ماهه

   دویست و هفتاد روز از تولدم می گذرد و من در این روزها چه کارهایی که نمیکنم  با غلتیدن به همه جا سری میزنم تا هرچه میخواهم به دست بیاورم صداهایم تبدیل به کلمات و لبخند هایم تبدیل به خنده های بلندی شده است که همه را مست میکند..... شیرین کاری های من... کلمات دد و بابا را در مواقع دلخواه میگم. هنگام رفتن با دستهای کوچولوم خداحافظی میکنم. شب ها در خواب غلت میخورم و با حالتی خاص میخوابم. با دستهام دالی میکنم. خیلی دوست دارم که برم بیرون از خونه و به محض دیدن کوچه کلی خوشحالی میکنم. با دوتا دندونهام گازهای محکمی میگیرم و از کارم هم کلی ذوق میکنم. ...
22 فروردين 1393

مادرانه

پوریا جونم تاابدکنارآشیان توآشیانه میکنم فضای آشیانه راپرازترانه تو میکنم کسی سوال میکند به خاطرچه زنده ای؟ ومن برای زندگی تو رابهانه میکنم *پسرم نهمین ماهگـــــــــرد شکفتنت مبارک * ...
22 فروردين 1393

اولین سیزده بدر پوریا کوچولو

امسال اولین سیزده بدر را به همراه خانواده عمه جون بهجت و عمه جون ناهبد به سر کردیم اما به دلیل بارش باران سریع از صحرا عمه جون اومدیم خونه عمه جون و بقیه روز را اونجا موندیم به دلیل بارندگی مامانم موفق نشد که ازم عکس بگیره به خاطر همین شب وقتی اومدیم خونه بابایی توی حیاط خونمون ازم عکس گرفت. راستی مامان جون و آقاجونم رفته بودند مشهد و جای اونها خیلی خیلی خالی بود...... ...
16 فروردين 1393

پوریا جون درسال 93

*آقا پوریا در سالی که گذشت*            *آقا پوریا در سال جدید*           *اینم هفت سین ، مخصوص آقا پوریا* *اینجا آماده شدم که بریم خونه مادر جون*            *اینم کلاهی که مامانم واسم بافته*     *اینم سبزه مخصوص آقا پوریا* ...
15 فروردين 1393

جوجـه کوچــــــــــولوی هشت ماهه

شیرین کاری های من به میوه پوست گرفته شده علاقه بیشتری دارم و به خوبی تشخیص میدم و با پوسته را دوست ندارم. هر موقع باهام بای بای میکنند من هم باهاشون همکاری میکنم و بای بای میکنم. به خوبی تاب تاب عباسی میکنم. موقعی که بابا اکبرم آواز میخونه منم با تمام قدرت آوازش را کامل میکنم و باهاش میخونم. موقعی که از غذایی سیر شده باشم محکم میزنم زیر قاشق. اصلا دوست ندارم مامانم از پیشم بره و اگه دو قدم ازم دور شد گریه میکنم. هر موقع مامان یا بابایی بگن پوریا بیا بغلم سریع  میخوام برم بغلشون. از اسباب بازی های تکراری اصلا خوشم نمیاد و نسبت به وسایل جدید عک...
11 فروردين 1393

کوتاه شدن موهای پوریاکوچولو

امروزصبح به همراه بابایی و مامانی رفتیم پیرایش کودک و موهام را کوتاه کردم خدائیش خیلی موهام نامرتب و بلند شده بودند و همش جلوی چشمام بودند من اونجا خیلی نا آرامی میکردم و وقتی عمو آرایشگر پیش بند را برام درست میکرد منه از همه جا بی خبر فقط نگاه میکردم بعد ازاینکه شروع به کار کرد منو بگو با گریه هام کل آرایشگاه را زیر صدا گذاشته بودم ولی بعدش که خودم را توی آینه دیدم خیلی ناز شده بودم                  راستی بعد از اینکه موهام را کوتاه کردم رفتم آتلیه سایان و نمی دونید که چه عکسهای خوشکلی گرفتم        به محض اینکه آماده شدن براتون می...
2 فروردين 1393